درباره‌‌ی ترقه‌بازی (آتش‌نشان‌ها و داستان‌هایشان 2)

مندی فلود، از مغازه‌ی پدرش، یک جعبه ترقه خرید. بعد پرسید: «امشب می‌توانم این‌ها را روشن کنم؟» پدر مندی موافق بود. آن‌ شب همه برای تماشای آتش‌بازی می‌آمدند.

آخرین محصولات مشاهده شده