درباره‌‌ی بلوط تلخ

من بايد داشته باشمت! قصد کرده بود بلوط را مال خودش بکند، همين کار را هم مي کرد. محال بود بگذارد از دستش برود. جان شده بود و جان هم مي ماند. صداي زنگ پيامك توجهش را جلب كرد. گوشي را به زور از جيب شلوار جينش بيرون آورد. همين كه قفلش را باز كرد پيام بلوط چشمك زد. لبخندي گشاد روي لبش آمد: خوبه كه هستي.

آخرین محصولات مشاهده شده