درباره‌‌ی رامش

مي خنديد روزي! اما حرفش هم نمي‌آيد حالا! نامردي كه شاخ و دم ندارد! قسم مي‌خورد و زخم پشت زخم مي‌زند. حتي اگر مرد باشد و تنها! و حالا گرگ‌تر از هميشه باز مي‌گردد! مي‌شنوي؟ دنيا ايست مي‌كند! غرور مي‌شكند و ضجه‌ي دختركي به عرش مي‌رود و اين بار... بوي خون مي‌دهد زوزه‌هايش! تمام محاسبات آدم‌گونه‌اش را پاك كرده و آسمان و زمين را به گريه واداشت و باز.... شروعي بي‌رحم رقم خواهد خورد! آخ كه چه آرامشي دارد بلعيدن آدم‌ها!

آخرین محصولات مشاهده شده