درباره‌‌ی مرا به‌نام من بخوان

آهي از اعماق وجودم كشيدم و با اندوه آن‌جا را ترك كردم. هيجان‌زده در را بسته و به آن تكيه دادم. سرم را به سمت آسمان گرفتم. آسمان آبي در دل زمستان كمي دل‌گير شده بود. اين كه مرا بي‌پسوند و پيشوند صدا زده بود اتفاق كمي نبود. بايد چه فكري كنم؟ باز هم بي‌منظور بپندارم و رهايش كنم؟ باز هم بگويم او از حرف‌هايش قصد و منظوري ندارد؟ آخر مگر مي‌شود.....

آخرین محصولات مشاهده شده