درباره‌‌ی برادر مرده‌ام به آمریکا می‌رود (مجموعه 10 داستان کوتاه از نویسندگان جهان)

يك روز آقاي ‌هاي‌تين كه تازه رئيس تعاوني شده بود به من گفت: «چوانگ همه‌ي جوان‌هاي ده به ارتش پيوسته‌اند، تو تنها كسي هستي كه مانده‌اي. چون بچه‌ي سالمي هستي مي‌خواهم تو را دفتردار كنم. اما بايد درس بخواني تا بتواني در كميته‌ي كنترل يا نگهباني كار كني.» پرسيدم: «در كميته‌ي كنترل چه كار مي‌كنند؟ نگهبان چه‌كار مي‌كند؟» آقاي هاي‌تين جواب داد: «كميته‌ي كنترل بايد مواظب زد و بندها باشد و به آقاي فوانگ دبير ده گزارش كند. نگهبان هم از اموال تعاوني مراقبت مي‌كند تا دار و دسته‌ي ارازل نواي نيشكر ما را ندزدند.

آخرین محصولات مشاهده شده