درباره‌‌ی بدترین سال‌های زندگی من 1 (ماجراهای مدرسه)

اين قصه عجيب و غريب برايتان مي‌گويد كه چطور من، يعني ريف خاچاتوريان: با معلم شيطان‌صفتي به اسم بانو اژدها جنگيدم و شكستش دادم. روحم را به گردن كلفت مدرسه فروختم، ورقه‌اي يك دلار. بارها و بارها با يك خرس زنده واقعي كشتي گرفتم. وارد تجارت نوشابه شدم و ورشكست شدم. بدترين روزهاي زندگي‌ام گاهي خوب بودند. گاهي بد. اما بيشتر وقت‌ها خنده‌دار. خودتان امتحان كنيد.

آخرین محصولات مشاهده شده