درباره‌‌ی رازهای مانولیتو

اسم من مانوليتوست، معروف به عينكي، بالاخره تصميم گرفتم راز‌هاي را كه تا به حال جرئت نكرده‌ام براي هيچ‌كس بگويم، برايت فاش كنم. مثلا اين كه به طور وحشتناكي به برادر كوچكم، جونور، حسادت مي‌كنم، از ييهاد قلدر كلاس مي‌ترسم يك روز پدرم باعث شرمندگي من شد، آرزو دارم يك سگ داشته باشم و ملودي ماربينز عاشق من است. ولي، با اين حال، خواهي ديد كه در خانواده‌ام و در كلاسم، همه، چيز‌هايي براي پنهان كردن دارند. براي كريسمس تمام بچه‌هاي مدرسه نمايشي معركه آماده كرده‌اند تا شهردار مادريد را مات و مبهوت كنند. من چوپان شدم، گوش گنده شعر خواند و اگر بره‌ها هار نشده بودند و گوش گنده دچار مشكلات روده‌اي نشده بود، همه چيز به خوبي برگزار مي‌شد. براي جونور توضيح دادم كه چطور دختر‌ها عاشقم مي‌شوند. قرار است در خانواده گارسيا مورنو تغييراتي روي بدهد كه احتمالا مايه خوش‌حالي جونور نخواهد شد... .

آخرین محصولات مشاهده شده