درباره‌‌ی بالون سفید

داستان بالون سفيد پيرامون زني سي‌ويک‌ساله به نام ژاله جريان دارد، استاد دانشگاهي با گذشته‌اي تلخ که زخم‌هايي کهنه را براي او به يادگار گذاشته است. ژاله که اکنون از موقعيت اجتماعي مناسبي برخوردار است همچنان خودش را نسبت به جمع‌هايي که از نظر اقتصادي و اجتماعي در سطح بالايي قرار دارند، پايين‌تر مي‌داند، او خودش را متفاوت مي‌بيند و همين باعث مي‌شود که حتي با حضور در جمعي که مدت‌ها رويايش را در سر داشته، به‌عنوان يک نويسنده‌ي توانمند، معذب باشد. درحالي‌که در بيست‌وچهار ساعت گذشته، ژاله تنها يک ساعت خوابيده با صداي تماس هما از خواب بيدار مي‌شود و به درخواست او اعزام مي‌شود تا تدارک مهماني شب را ببينند. او که خوب مي‌داند کار زيادي انتظارش را مي‌کشد با لباسي مناسب کارکردن به خانه‌ي هما مي‌رود؛ قرار بر اين است که لباسش را يکي از شاگردانش به نام ياسي به او برساند، اما لباس‌ها کمي دير به دستش مي‌رسد و اين باعث مي‌شود تا اميرعلي قرباني، مردي مشهور و البته بسيار مغرور، با همان لباس‌هاي نامناسب براي مهماني با دختر روبه‌رو شود. رفتار اميرعلي با ژاله زخم‌هايي کهنه را تازه مي‌کند...

آخرین محصولات مشاهده شده