درباره‌‌ی اهمیت مانیفست کمونیست

از زاکربرگ تا گيتس و ماسک، همه در حال اين هشدارند که «سرمايه‌‌‌‌‌‌داري‌‌‌‌‌‌اي که ما مي‌‌‌‌‌‌شناسيم»، در حال نزديک شدن به پايان خويش است و از همين رو، از پادزهرهايي چون درآمد حداقلي پشتيباني مي‌‌‌‌‌‌کنند. در اين جا چاره‌‌‌‌‌‌اي نيست جز اشاره به همان لطيفه‌‌‌‌‌‌ي مشهور يهودي که فرويد نقل کرده است: «چرا ميگي دارم ميرم لمبرگ، در حالي که واقعا داري ميري لمبرگ؟» اين‌‌‌‌‌‌جا، دروغ در شکل حقيقتي بالفعل ظاهر شده است: دو دوست رمز يا نشانگاني تلويحي را برقرار ساخته‌‌‌‌‌‌اند که بنا به آن اگر يکي بگويد قصد رفتن به لمبرگ را دارد، در واقع قصد دارد به کراکوف برود و بالعکس؛ بنابراين در چنين فضايي، گفتن حقيقت لفظي يا سرراست به معناي دروغ گويي است. آيا نمي‌‌‌‌‌‌توان اين وضعيت را براي زاکربرگ، ماسک و ساير پيامبران دروغين پايان سرمايه‌‌‌‌‌‌داري نيز به کار بست؟ مي‌‌‌‌‌‌توان به سادگي پاسخ‌‌‌‌‌‌شان داد که: «چرا همواره به ما مي‌‌‌‌‌‌گوييد سرمايه‌‌‌‌‌‌داري رو به پايان است حال آن که سرمايه‌‌‌‌‌‌داري واقعاً رو به پايان است؟» سخن کوتاه؛ برداشت يا نسخه‌‌‌‌‌‌اي که اين‌‌‌‌‌‌ها از پايان سرمايه‌‌‌‌‌‌داري ارائه مي‌‌‌‌‌‌دهند، نسخه‌‌‌‌‌‌ي سرمايه دارانه‌‌‌‌‌‌ي پايان خودش است، جايي که همه چيز چنان و تا حدي تغيير خواهد کرد که ساختار بنيادين سلطه همچنان بي‌‌‌‌‌‌تغيير باقي بماند.....

آخرین محصولات مشاهده شده