درباره‌‌ی به نام پدر به نام زندگی

اين هم از زندگي من؛ مردي پنجاه و دو ساله و سالم، با همسري باهوش و عاقل و پرمحبت و سه بچه خوب، كه با شغلي كه هم دوستش دارم و هم در آن ماهرم. پس چرا خنده‌اي هميشگي روي لبم نيست؟ شايد وقتش رسيده پير بودن را ياد بگيرم. بايد آماده پذيرش ديوارهايي شوم كه رفته رفته بين من و ديگران قد علم مي‌كنند. بايد زوال تدريجي محبت بچه‌هايم را بپذيرم تا اين كه در بهترين حالت فقط بتوانند وجودم را تحمل كنند. بايد آماده شنيدن خبرهاي درگذشت دوستان قديمي و اقوامم شوم و با كساني زندگي كنم كه زنده مي‌مانند اما شخصيت‌شان سرد و بي‌حوصله مي‌شود. بايد زوال ورون، جون، ماريو و تمام هم‌نسلانم را به تماشا بنشينم. البته همين بلا سر خودم هم مي‌آيد. در چشم همه به پيرمردي حوصله‌سربر تبديل مي‌شوم كه هميشه حرف‌هاي تكراري مي‌زند و خيلي چيزها را اشتباه مي‌فهمد. احتمالا خودم متوجه هيچ‌كدام از اين‌ها نمي‌شوم. حتي زوال خودم را هم نمي‌بينم.

مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند

آخرین محصولات مشاهده شده