درباره‌‌ی انقلاب

پاپا گفت: «زندگي‌مون اون‌قدرها هم بد نيست. ما چيزايي كه لازمه رو داريم. الان اوضاع خيلي بهتر از بچگي‌هاي منه. اون وقت‌ها تمام روز رو تو مزرعه پنبه مي‌چيديم و حتي يه دلار هم نمي‌گرفتيم.» آقاي شلدون گفت: «اگه حق راي داشته باشي مي‌توني كار بهتري هم داشته باشي. مي‌توني يه مزرعه پنبه واسه خودت داشته باشي.» خانوم ويدلا آروم و با مهربوني گفت: «اگه حق راي داشته باشي مي‌توني مطمئن باشي كه ديگه هيچكي مثل آدل نمي‌ميره. اون دكتر لازم داشت اما هيچكي تو بيمارستان سفيدا حاضر نشد حتي به اون دست بزنه.» پاپا اشك‌هاش رو پاك كرد و گفت: «حرف آدل رو وسط نكش.»

آخرین محصولات مشاهده شده