درباره‌‌ی اسکارلت (2 جلدی)

از مراسم تدفين خسته شدم، از مرگ خسته شدم، از زندگي خودم كه در حال نابودي است خسته شدم. مدتي كوتاه آمدند و بعد همه مرا تنها گذاشتند. گورستان تارا وسيع نبود. گوري كه براي مامي كنده بودند بزرگ مي‌نمود. اسكارلت با خود فكر كرد حتي بزرگ‌تر از گور ملي است. ولي مامي لاغر شده بود، شايد ديگر آن‌قدر بزرگ نبود و به چنين گور بزرگي احتياج نداشت.

آخرین محصولات مشاهده شده