درباره‌‌ی استخر شیرجه

راستش خيلي هم مطمئن نيستم بشود نامش را صدا گذاشت. دقيق‌تر از آن بود كه بتوان آن را لرزه، جريان يا حتي ضربان ناميد. هر قدر هم كه براي شنيدنش تلاش مي‌كردم - منبع، آهنگ و طنين آن - مبهم باقي مي‌ماند. هيچ‌وقت ندانستم چه‌طور توصيفش كنم. اما هراز گاهي دست به مقايسه مي‌زدم: نجواي سرد چشمه‌اي در زمستان كه سكه‌اي داخلش مي‌افتد؛ لرزش مايع داخلي گوش وقتي از چرخ‌فلك پياده مي‌شوي؛ صداي عبور شب وقتي معشوقت تلفن را قطع كرده ولي گوشي هنوز در دست توست...

آخرین محصولات مشاهده شده