درباره‌‌ی آخرین پرواز

گاهي اوقات انسان تنها مي‌خواهد از همه‌چيز فاصله بگيرد و در موارد نادري تنها راه نجات، فرار از مسائل و وضعيت‌هاي آزار دهنده است. جولي کلارک (Julie Clark) در کتاب آخرين پرواز (The Last Flight) شخصيت‌هاي داستاني خود را در چنين شرايطي قرار مي‌دهد تا عاقبت غيرمنتظره‌ي تصميمشان را به نمايش درآورد. او زندگي، ترس و تنهايي زن‌هايي را روايت مي‌کند که آخرين فرصت خود براي شروع دوباره را در فرار از زندگي گذشته‌ي خود مي‌بينند. يک ملاقات تصادفي در کافه‌ي فرودگاه زندگي اين دو زن را به هم گره مي‌زند. کلر و ايوا در آخرين لحظه تصميم مي‌گيرند بليط هواپيما و هويت‌هاي خود را با يکديگر عوض کنند. کلر با پرواز ايوا به اوکلند مي‌رود و ايوا به‌جاي او به پورتوريکو سفر خواهد کرد. کلر کوک از نظر ديگران زندگي کاملي دارد. او با فرزند يک سياست‌مدار قدرتمند ازدواج کرده و در منهتن، در خانه‌اي پرزرق‌وبرق و پر از خدمتکار، زندگي مي‌کند. در زير اين پوسته‌ي چشم‌نواز، رفتار بيمارگونه و کنترل‌گري بي‌اندازه‌ي همسر کلر باعث مي‌شود او ماه‌ها نقشه‌ي يک فرار ناگهاني را در ذهن بپروراند. همسر کلر که کارنامه‌ي درخشاني از فعاليت‌هاي بشردوستانه دارد در خانه تبديل به مردي پرخاشگر و محدودکننده مي‌شود. او از تمام ابزاري که به‌عنوان يک مرد بانفوذ دارد براي کنترل زندگي کلر استفاده مي‌کند. از طرف ديگر ايوا براي يک دلال مواد مخدر کار مي‌کند؛ عذاب وجدان و ترس هميشگي او را نيز براي فرار آماده کرده است. جولي کلارک در کتاب آخرين پرواز تعليق و پيچيدگي‌هاي فراواني قرار داده است. هواپيماي ايوا در پورتوريکو، همان پروازي که قرار بود کلر در آن باشد دچار سانحه‌اي شده و زنجيره‌ي اتفاقات بعدي زندگي سرشار از دلهره و خطر را براي کلر مي‌سازد.

آخرین محصولات مشاهده شده