درباره‌‌ی 1 عالمه پنجره (قصه‌های فندقی)

پيشي به يك پنجره ديگر نگاه كرد و گفت: «حتما يك پيرزن مهربان كه پيشي‌ها را دوست دارد، آنجا بيدار است و بافتني مي‌بافد. كاش مي‌شد با نخ هاي او بازي كنم!»...

آخرین محصولات مشاهده شده