درباره‌‌ی ی (مجموعه شعر)

گذشت خوبي‌ام از حد، به شك دچار شدند. به احترام، كمي خم شدم سوار شدند! خودم به تيشه تزيين تراششان دادم، كجاي كار غلط بود كردگار شدند؟! عجب مدار از اين شهر، باده‌نوشانش، به شرح حرمت مي بر سر منار شدند! دلم ز آينه بودن به تنگ آمده است. كه يك به يك همه ياران من غبار شدند! رفو كنيد رفيقان من! چه نجواها. كه من نديده گرفتم، سرم هوار شدند! چه كرم‌ها كه لگدمالشان نكردي و حيف، كه تا دمار در آرند از تو مار شدند!

آخرین محصولات مشاهده شده