درباره‌‌ی کوچه درختی

رفته‌اي توي دكان عزيزآقا كه تا يادت مي‌آيد يك گله جا بود و حالا مي‌بيني انگار گل و گشادتر مي‌زند هر چند هنوز نيمه تاريك است با در و ديواري انگار چرب و دودزده، و جاي مخلوط بوهاي دبه باز پنير و تشت شوري گل كلم روي چارپايه سكنج و كاسه سفيداب‌هاي خشك‌شده بر تاقچه پشت سر عزيزآقا و حناي تازه‌اي كه او به سر انگشت‌ها و ريش كوتاه سفيدش زده و قوطي نفتالين كه لابد جايي پشت آن كارتن‌هاي مقوايي در تاريكي عمق دكان باز شده و ريخته، بوي ديگري مي‌آيد كه درست نمي‌فهمي چي‌ست...

آخرین محصولات مشاهده شده