کليد کوچولو به همراه پدر و مادرش از جاکليدي آويزان هستند. کليد پدر در خانه و کليد مادر در کمد را باز مي‌کند، ولي تاکنون کسي سراغ کليد کوچک نيامده است و او از اين بابت ناراحت است. او هنگام بيکاري خيالبافي مي‌کند. گاهي خود را پروانه‌اي زيبا در دشت پر از گل يا ماهي کوچولويي مي‌بيند که در درياي آبي شنا مي‌کند يا قورباغه سبزي که روي سنگ کنار برکه نشسته است و آواز مي‌خواند. البته کليد کوچولو از فيل بودن بيشتر خوشش مي‌آمد چون بزرگ و قوي است و همه با او مهربان هستند. او در خيال خود را زرافه‌اي که مي‌تواند تا دوردست‌ها را ببيند و پرنده‌اي که همه جا را بگردد تصور مي‌کند. سرنجام هنگامي که پسر کوچک خانواده زخمي مي‌شود کليد کوچک مي‌فهمد که کليد جعبه‌ي کمک‌هاي اوليه است. کليد کوچولو نمونه کودکي است که دوست دارد به او مسئوليت سپرده شود. كتاب‌هاي مرغك، كتاب‌هايما و شما و كودكانمان هستند. كتاب‌هاي مرغك تلاشي است براي توليد كتاب‌هاي قصه، بازي، سرگرمي كه همراه با بازي و سرگرم كردن كودكان به آن‌ها كمك كند: دنياي پيرامونشان را بهتر حس كنند. دنياي پيرامونشان را بهتر بشناسند. با كنجكاوي به دنيا بنگرند و حساس و جستجوگر بار بيايند. ذهنشان پرورش پيدا كند و نيروي انديشه در آن‌ها رشد كند.