درباره‌‌ی آی قصه قصه قصه 6

يكي بود، يكي نبود. دو خواهر، همسايه‌ي هم بودند. يكي اسمش آفتاب خاتون بود و آن يكي مهتاب خاتون. نه پير بودند و نه جوان. همسر و فرزند داشتند و به خوبي و خوشي زندگي مي‌كردند. عصرها چاي و نقل و نبات آماده مي‌كردند. بعد توي خانه‌ي مهتاب خاتون يا خانه‌ي آفتاب خاتون كنار هم مي‌نشستند و مي‌رشتند و مي‌بافتند و مي‌دوختند و از اين در و آن در مي‌گفتند...

آخرین محصولات مشاهده شده