درباره‌‌ی چه کسی پشت خط است (مجموعه داستان)

ساحل دريا صخره‌اي بود. با احتياط نشستند روي صخره‌هاي سرد و سخت. درياي مقابل‌شان سياهي بي‌انتهايي بود که هرازگاهي خطي از کف سفيد رويش ديده مي‌شد. آسمان هم دست کمي از دريا نداشت. تنها گاهي، اگر باد مي‌توانست انبوه ابرها را پس بزند، تکه‌اي از ماهِ لاغر پيدا و ناپيدا مي‌شد. زن نگاهي انداخت به دريا، بعد به آسمان، که هر دو غرق در تاريکي بودند. سر گرداند سمت مرد. صورت مرد در تاريکي گم بود. مرد سرش را چرخانده بود و آن‌سوتر را مي‌پاييد.

آخرین محصولات مشاهده شده