درباره‌‌ی پیرمرد 100 ساله‌ای که از پنجره خانه سالمندان زد به چاک و ناپدید شد

هيچ‌كس به اندازه يك پدربزرگ،‌ آن هم هنگامي كه روي نيمكت هميشگي‌اش نشسته، به عصايش تكيه داده و داستان‌هاي زندگي‌اش را نقل مي‌كند، قادر به جلب شنونده نيست. نوه‌ها با چشم‌هاي باز از حيرت، مي‌پرسند: اما پدريزرگ.... اين داستان‌ها راستي راستي حقيقت دارند؟ و پدربزرگ پاسخ مي‌دهد: آن‌ها كه تعيين مي‌كنند چه چيزي حقيقت دارد، همان كساني هستند كه حرف‌هايشان ارزش شنيدن ندارد. من اين كتاب را به چنين پدر پزرگي پيشكش مي‌كنم.

آخرین محصولات مشاهده شده