درباره‌‌ی وجودگرایی

«وجودگرايي» يا اگزيستانسياليسم» عنواني بود که سارتر براي فلسفه خودش برگزيد، اما اين عنواني بود که هيچکس از کساني که فلسفه‌شان شباهتي با مضامين «وجودي» دارد راضي به پذيرفتن آن نشد. مفهوم «وجود» و «وجودي» به معناي جديد را سورن کي يرکگور، متفکر ديني دانمارکي، در نيمه اول قرن نوزدهم متداول کرد و هايدگر شاهکار خود هستي و زمان را در دهه سوم آعاز قرن بيستم به تحليل پديدارشناختي و وجودي موجودي اختصاص داد که او را با نامي هستي شناختي «دازاين» يا «هستي گشا» مي‌ناميد. هايدگر پيشگام در ارائه «هستي شناسي وجودي» به قصد رسيدن به «هستي» بود. با اين همه، آن که تا سه دهه بعد از جنگ جهاني دوم ميداندار کل عرصه «فلسفه وجودي» با نام «وجودگرايي» بود کسي جز ژان پل سارتر نبود و همين بود که برجاي «فلسفه وجودي» و ديگر عنوان‌هاي مشابه همچون «فلسفه وجود» و «فلسفه هستي» نشست. جان مک کواري، خداشناس و فيلسوف ديني برجسته اسکاتلندي، در اين کتاب مي‌کوشد با بحثي موضوعي از مهم‌ترين مضاميني که «وجودگرايي» را شکل مي‌دهند، از کي يرکگور تا نيچه و داستايفسکي و هايدگر و سارتر و کامو و مرلو پونتي، و حتي سقراط و آگوستين، و نيز اسطوره و دين و عرفان گنوسي، نشان دهد که ريشه‌هاي انديشه «وجودي» را تا کجا مي‌توان در تاريخ بشر پي گرفت و مضاميني مانند «دلشوره» و «مرگ» و «خود» و «زندگي اصيل» چگونه در اين فلسفه‌ها بحث شده‌اند. اما، بحث او به همين جا پايان نمي‌يابد، او پس از پي گرفتن تأثيرات وجودگرايي در اخلاق و هنر و روان شناسي و خداشناسي و تعليم و تربيت در قرن بيستم به ارزيابي انتقادي اين فلسفه و نتايج خوب و بد، و خواسته يا ناخواسته، آن نيز مي‌پردازد…

مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند

آخرین محصولات مشاهده شده