درباره‌‌ی همه‌چیز همه‌چیز

بيماري من همان اندازه كه نادر است، شهرت دارد. در يك كلام من به همه جهان آلرژي دارم. از خانه‌ام پا بيرون نمي‌گذارم. هفده سال است كه پايم را از خانه بيرون نگذاشته‌ام. اما يك روز، سروكله يك كاميون پيدا مي‌شود و كنار خانه ما نگه مي‌دارد. از پنجره اتاقم به بيرون نگاه مي‌كنم و چشمم به او مي‌افتد. قدبلند و لاغر است و سرتا پا مشكي پوشيده: تي‌شرت مشكي، شلوار جين مشكي، كتاني‌هاي مشكي و كلاه بافتني مشكي كه كل موهايش را پوشانده است. من را مي‌بيند كه دارم نگاهش مي‌كنم و بهم خيره مي‌شود. من هم به او خيره مي‌شوم. اسمش الي است. شايد پيش‌بيني همه چيزها كار ما نباشد، اما بعضي چيزها را مي‌توان پيش‌بيني كرد، مثلا اين كه من حتما عاشق الي خواهم شد. و تقريبا شكي نيست كه فاجعه‌اي به بار خواهد آمد.

آخرین محصولات مشاهده شده