درباره‌‌ی هری کین (طوفان)

شنيدم براي ريجوي روورز بازي مي کني «بله آقا! » ديويد بکام بزرگ از کجا مي‌دانست؟ بکام گفت: «اونا باشگاه بزرگي هستن. يک سوال دارم ازت هري چه چيزي رو بيش‌تر از هرچيزي مي‌خواي؟» هري لبخند درشتي زد: «تو ومبلي بازي کنم. براي انگلستان، و يک روز در جام جهاني آقا»، بکام دستش را روي شانه‌ي هري گذاشت: «امروز بازيت رو ديدم. هري احساس کرد الان است که غش کند. فقط با خجالت به چمن ها خيره شده بود. – ميدوني، مي‌توني بهش برسي. مي‌توني به اون‌جا برسي، ميد‌وني چطور؟ هري گفت: «بله آقا، با هرگز نااميد نشدن . بکام خنديد و روي شانه‌ي هري زد: «دقيقا درسته هري؛ و مي‌دوني چيه؟ منتظرم تا او‌‌‌ن‌جا ببينمت!»

آخرین محصولات مشاهده شده