درباره‌‌ی نه آبی نه خاکی

برخورد گلوله تانك را با دپو با تمام وجود احساس كردم. لرزش زمين مثل ماشيني با آخرين سرعت ممكن از درونم عبور كرد. بعد خود را به همان حالت خوابيده روي هوا ديدم. به نظرم آمد براي آنكه پوستم از شدت گرما قلفتي ور نيايد، بايد دهانم را باز كنم. دهانم را باز كردم و تا آمدم آتش را از دهانم بيرون بدهم، محكم به زمين خوردم و خاك‌ها از دهان بازم به درون ريختند...

آخرین محصولات مشاهده شده