درباره‌‌ی منجی در صبح نمناک (نمایش‌نامه)

اين را از طرف من بده بهش. يک وقتي عصاي بعثت من بود. و امروز... يادگار من است. به او بگو، بگو وقتي اين را دست مي‌گيرد، ياد من باشد، ياد موهاي من، که پايش سفيد شد. بگو اين قلم نيست؛ وصيت من است، تاريخچه همه رنج‌هاي من، که پيش او امانت مي‌گذارم. و او براي حفظ حرمتش بايد مثل من، مثل شمع، آب بشود و قطره قطره با خون بنويسد. و طوري بنويسد که زندگي مي‌کند؛ وگرنه امانت مرا لکه‌دار کرده...

آخرین محصولات مشاهده شده