درباره‌‌ی مسیری باریک به ژرفای شمال

پشت سرش، شعله آتش سر به آسمان مي‌كشيد زبانه‌هاي آتش، تنها موجود زنده بود و او به سر، صورت و گل كاميلياي سرخ رنگ درون موهاي آمي مي‌انديشيد، اما هرچه كوشيد، نمي‌توانست چهره‌اش را به خاطر آورد. در اردوگاه نفرت‌انگيز اسيران جنگي ژاپني‌ها در خط آهن مرگ‌بار برمه، دكتر دوريگوايوانز جراح، تنها به او مي‌انديشيد و در همان حال مي‌كوشيد تا مردان تحت فرماندهي‌اش را از گرسنگي، وبا، طاعون و تنبيه‌هاي وحشيانه نجات دهد. آن‌جا نامه‌اي بدستش رسيد كه براي هميشه زندگي‌اش را دگرگون كرد...

آخرین محصولات مشاهده شده