درباره‌‌ی مرگ در می‌زند (مجموعه‌های طنز وودی آلن) نمایش‌نامه

مرگ: (زيرا او چيزي نيست جز مرگ) يا عيسي مسيح. نزديك بود گردنم بشكنه. نات: (با حيرت به او نگاه مي‌كند) تو كي هستي؟ مرگ: مرگ. نات: مرگ. گوش كن. مي‌تونم بشينم؟ نزديك بود گردنم بشكنه. دارم مثل بيد مي‌لرزم. نات: گفتم تو كي هستي؟ مرگ: مرگ. يه ليوان آب مي‌آري؟ نات: مرگ؟ يعني چي؟ مرگ: چت شده؟ اين لباس سياه و صورت سفيدمو نمي‌بيني؟ نات: چرا. مرگ: الان هالووينه؟ نات: نه. مرگ: پس من مرگم ديگه. حالا ميشه يه ليوان آب يا فرسكا بدي دستم؟ نات: اگر اين يه شوخيه... مرگ: شوخي چيه؟ ببينم تو پنجاه و هفت سالته؟ نات آكرمني؟ آدرست پلاك 118 خيابون پسيفيك؟ مگر اينكه اشتباه اومده باشم. كو اين برگه احضاريه؟ جيب‌هايش را مي‌گردد و سرانجام كارتي را با يك آدرس رويش نشان مي‌دهد، ظاهرا دوباره براي اطمينان نگاهي به آن مي‌اندازد.)

آخرین محصولات مشاهده شده