درباره‌‌ی قطار کوکی و 5 داستانک دیگر (داستانک‌های شنبه تا پنج‌شنبه 3)

من یک قطار کوکی دارم. بعضی‌ وقت‌ها قطارم را کوک می‌کنم. بعد سرپا می‌ایستم، پاهایم را مثل یک تونل قطار باز می‌کنم تا قطار از وسط پاهایم رد شود. وقتی قطار از تونل پاهایم رد می‌شود، دست می‌زنم و هورا می‌کشم. بعد از ظهر که مادرم خیاطی می‌کرد، من نزدیک او قطارم را کوک کردم و باز برای قطارم تونل درست کردم. یک‌دفعه مادر عصبانی شد و گفت: «کمی برو کنار، ممکن است پارچه را اشتباه بدوزم». من به خاطر مادر زود کنار رفتم، اما قطار با تونل پاهایم تصادف کرد. پاهایم درد گرفت. قطار کج شد و روی زمین افتاد. حالا خدا می‌داند که راننده قطار چقدر از دست من عصبانی شده است! این داستانک با عنوان «قطار کوکی» به همراه پنج داستانک دیگر تحت این عناوین در مجموعه حاضر فراهم آمده است: قایق برگی؛ کلاغ ناقلا؛ پروانه خال‌خالی؛ سلام کوچولو؛ و دندان مصنوعی پدربزرگ.

مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند

آخرین محصولات مشاهده شده