درباره‌‌ی جنگ با آدمک‌ها (قصه‌های شیرین جهان 9)

دوروثی و عمو هنلی سوار کشتی شدند تا به کشور استرالیا سفر کنند. سفر طولانی آنها ادامه داشت تا اینکه یک روز ناگهان هوا طوفانی شد. موج‌های دریا تکان‌های شدیدی به کشتی وارد کردند. دوروثی همین‌طور که با ترس به این طرف و آن طرف می‌دوید، عمو هنلی را گم کرد. کشتی زیر فشار موج‌ها درهم شکست، دوروثی به دریا پرتاب شد و در چنگ موج‌ها دست و پا زد: عموجان...عموجان!

مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند

آخرین محصولات مشاهده شده