درباره‌‌ی فرقه اسسین‌ها 3 (نهضت مخفی)

كشتي باشكوه در پهنه‌ي دريا مي‌غريد بر بادبان‌هاي انباشته از بادش موج مي‌افتاد و تنها چندروز با خشكي فاصله داشت.آرام سينه دريا را به مقصد شهري بزرگ در باختر مي‌شكافت و حامل محموله‌اي ارزشمند بود يك مرد مردي كه خدمه او را به نام استاد مي‌شناختند. حال ميان آن‌ها اين مرد در قسمت جلوي عرشه كشتي تنها ايستاده و باشلقش را پايين انداخته بودتا پاشش آب دريا بر صورتش تازانه بزند.ايستاده با صورتي در معرض باد.از آن آب مي‌چشيد روزي يك مرتبه چنين مي‌كرد.از كابينش بيرون مي‌آمد تا عرشه را بپيمايد نقطه‌اي انتخاب مي‌كرد تا از آن به دريا چشم بدوزد و بعد به زير عرشع بازمي‌گشت.گاهي بر نوك عرشه مي‌ايستاد و گاهي ديگر در پهنه آن و هميشه به گستره سپيد دريا چشم مي‌دوخت...

آخرین محصولات مشاهده شده