درباره‌‌ی عروج

اولين باري بود كه دونالدسون را تنها مي‌ديد و مراقب بود پا را از چارچوب در فراتر نگذارد و يا حركت ناگهاني‌اي نكند. دونالدسون طوري به نظر مي‌رسيد كه انگار اگر خطايي از اسكات سر بزند از پله‌ها مي‌پرد پايين و مثل يك گوزن فرار مي‌كند. موهاي بلوند داشت. به اندازه شريكش زيبا نبود اما چهره‌اي شيرين و چشماني به رنگ آبي روشن داشت. ظرافت و شكنندگي خاصي در او ديده مي‌شد. طوري كه اسكات را ياد ظروف چيني تزئيني مادرش مي‌انداخت. تصوير اين كه اين زن توي رستوران از اين قابلمه به آن قابلمه و از ميان دود غذاها از اين تابه مي‌رود و غذاهاي گياهي را توي ظرف مي‌ريزد و براي خدمتكارش رئيس‌بازي درمي‌آورد مشكل بود.

آخرین محصولات مشاهده شده