درباره‌‌ی شوهرم

دختر جواني كه به عقد دكتري محلي درآمده محل زندگي خود را ترك كرده و به روستاي محل زندگي دكتر مهاجرت مي‌كند. وي در ابتدا گمان مي‌كرد زندگي سعادتمندي انتظارش را مي‌كشد اما در نهايت با سردي و سكوت دكتر دم‌خور مي‌شود تا روزي كه دكتر به عشقش به دختري كم‌عقل و روستايي اعتراف كرده و از همسرش كمك مي‌خواهد. زن آن‌چه در توان دارد به كار مي‌بندد اما حتي پس از به دنيا آمدن دو كودكشان دكتر از رابطه‌اش با دختر كم‌عقل دست برنمي‌دارد. تا روزي كه همسر دكتر متوجه مي‌شود دخترك از شوهرش باردار است. زن طاقت از دست داده اما توان انجام هيچ‌كاري را ندارد. شب زايمان دخترك، دكتر به روستاي ديگري به بالين مريض خوانده شده است. بنابراين زن به كمك قابله‌ي محلي مي‌شتابد، اما هيچ‌كاري از دست هيچ‌يك از آن دو ساخته نيست و مادر و كودك هر دو از دنيا مي‌روند و درست در همين لحظه است كه دكتر تازه از راه مي‌رسد.

آخرین محصولات مشاهده شده