درباره‌‌ی سکه (مجموعه کتاب گل و سکه و ماه 2)

بعضي از چيزا ترجمه نكردنش به صلاحه دخترم! پلك‌هاي رامين روي هم نشست، زرين از اين حركت او حس پيروزي داشت، اما رامين حالت كما! اين دختر مي‌توانست عين بيست و چهار ساعت روز.او را بيست و چهار بار سكته بدهد. مهم‌تر از اين دختر،حرف پدرش بود، نمي‌دانست منظور فرخ خان اعتماد...مي‌توانست هر چيزي باشد، اما دوست نداشت به چيزهايي كه به ذهنش آمده رجوع كند! آخ! اگر مي توانست حاضر بود احساسش به زرين را به تمام زبان‌هاي زنده‌ دنيا ترجمه كند.

آخرین محصولات مشاهده شده