«موني گفت:"برو بالا." كارتر بالا رفت و موني هم به دنبالش. كارتر دست‌هايش را پيش از اين كه به او دستور داده شود، بالا گرفت. نوارهاي چرمي آستري لاستيكي و سگك داشت. موني گفت: "شست‌ها. كارتر مطيعانه شست‌هايش را بالا برد و نگهان متوجه قصد موني شد. موني نوارهاي چرمي را بين بندهاي اول و دوم شست‌هاي او قرار داد و سگك آن‌ها را سفت بست. نوارهاي چرمي در فواصل چهار سانتي‌متري سوراخ داشت. موني پايين آمد. "بزن زير چهارپايه." كارتر آن‌قدر بالا كشيده شده بود كه روي نوك پاهايش ايستاده بود و نمي‌توانست به چهارپايه ضربه بزند. موني ضربه‌اي به چهارپايه زد...»