درباره‌‌ی سرزمین 1000دالان

در شهر زيرزميني کاورنا، انسان‌ها شبيه مردمان عادي نيستند: صورتشان، همچون برف بکر، از هر حس و نشاني تهي است. صورتگران مشهور شهر بايد حالات صورت را به مردمان کاورنا بياموزند؛ آن هم در ازاي دريافت دستمزد. در اين دنياي تاريک و مملو از بدگماني، نِوِرفل ـ دخترکي بدون خاطره و حافظه، با صورتي که هرکس او را ببيند، دهانش از حيرت باز مي‌ماند، ناچار است تمام‌مدت نقاب به چهره بزند زيرا صورت او، خلاف چهره‌ي تمام مردم آن سرزمين، همچون آبگينه همه‌ي احساسات و عواطفش را نشان مي‌دهد. اين صورت نمي‌تواند دروغ بگويد. اين صورت تهديدي مهيب و گنجي است که نمي‌شود از آن گذشت؛ صورتي که کشته داده است.

آخرین محصولات مشاهده شده