کِل، يکي از آخرين بازماندگان آنتاري‌هاست، جادوگري که قابليت سفر در چند دنياي موازي را که از طريق يک شهر جادويي به يکديگر متصل‌اند، دارد. اين شهر جادويي لندن است و کِل آنها را بر اساس رنگ نامگذاري کرده است: لندن خاکستري، کثيف و کسالت‌بار و بدون ذره‌اي جادو؛ لندن سرخ، جايي که جادو و زندگي تحسين مي‌شوند و محل زندگي کِل است؛ و لندن سفيد، جايي که مردمش براي کنترل جادو مي‌جنگند و آن را به هرج و مرج کشيده‌اند. زماني لندن سياهي هم وجود داشت، ولي کسي از آن سخني نمي‌گويد. کِل در جريان يکي از سفرهايش با چيزي مواجه مي‌شود که همه معادلاتش را درباره‌ لندن سياه به هم مي‌ريزد و باعث مي‌شود به اين فکر کند که شايد سقوط اين شهر در سال‌هاي دور واقعا پايان مصيبت‌هايشان نبوده است...