درباره‌‌ی ریشه‌های ناخودآگاه شخصیت (تیپ‌شناسی یونگی و آزمون MBTI)

در سال 1923، کاترين بريگز 48 ساله که در آمريکا معلم کودکان بود، کتاب يونگ را خواند و آن را پاسخي براي چالش فکري‌اش ديد. کاترين، سال‌ها در اين فکر بود که بر اساس تفاوت سرشت بين کودکان، روش آموزش به آن‌ها بايد متفاوت و متناسب با شخصيت هر کودک باشد و خود نيز تلاش کرده بود به طبقه‌بندي کودکان بپردازد. کاترين، کتاب يونگ را به ايزابل بريگز مايرز دختر 26 ساله‌اش هم معرفي کرد، زيرا ايزابل قصه مي‌نوشت و براي شخصيت پردازي قصه‌هايش نياز به الگويي داشت که بتواند تفاوت انتخاب‌ها و تصميم‌هاي انسان‌ها را درک کند. آشنايي اين مادر و دختر با يونگ و نظريه اش مسير زندگي اين دو را تغيير داد و آنها زندگي شان را صرف اين کردند که الگويي منسجم و جامع براي تشخيص تفاوت‌هاي استعدادها و توانايي هاي انسان‌ها بسازند. ورود آمريکا به جنگ جهاني دوم در سال 1941 فرصتي فراهم آورد تا الگويي که کاترين و ايزابل ساخته بودند، مورد آزمون قرار گيرد. زيرا با ورود آمريکا به جنگ، بيشتر مردان جوان به جبهه‌هاي جنگ اعزام شدند و شرايطي ايجاد شد که زنان به سرعت جايگزين مردان در بخش صنعت شوند. آزمون ارزيابي شخصيت مايرز بريگز (MBTI) توانست به سنجش و گزينش سريع و بهترين نيروها براي هر کاري کمک کند. هزاران زن آمريکايي بر اساس تيپ سرشتي شخصيت‌شان در نقش شغلي مناسب گمارده شدند و اثربخشي MBTI در مقياس وسيع جمعيتي مورد تأييد قرار گرفت. چنين شد که MBTI تبديل به آزموني مهم براي غربالگري شخصيتي و وسيله‌اي مفيد براي راهنمايي تحصيلي و شغلي شد و حتي در حوزه‌هايي باليني همچون انتخاب همسر و مشاوره‌ي پيش از ازدواج نيز مورد استفاده قرار گرفت.

آخرین محصولات مشاهده شده