درباره‌‌ی شاهزاده خانم مدرسه را دوست ندارد

امروز شاهزاده خانم النور براي اولين بار به مدرسه مي‌رود. مادرش ملكه، به او گفت: «خواهي ديد كه دوستان زيادي پيدا مي‌كني،» النور گفت: «دوست لازم ندارم. همين الان من يك اسب، يك شترمرغ، يك كانگورو و يك پسر عمو دارم.» پدرش، پادشاه گفت: «از اين گذشته، يك معلم خيلي مهربان خواهي داشت. او به تو كارهاي جالب زيادي ياد خواهد داد. كارهاي بزرگ...» «مثل رانندگي و آرايش كردن؟» ...

آخرین محصولات مشاهده شده