درباره‌‌ی دزد

آخرين چيزي كه قبل از چيره شدن تاريكي بر مغز ليديا، به يادش مي‌آمد توفان عجيب و درهم پيچنده‌اي بود كه او را با خود مي‌برد. آيا ليديا از اين توفان جان سالم به‌در مي‌برد؟ وقتي به ناحق به ليديا تهمت دزدي مي‌زنند، به علفزار فرار مي‌كند. توفاني ناگهاني و عجيب ليدياي دوازده‌ساله را به آينده مي‌برد. آينده‌اي كه در آن كامپيوترها حرف اول را مي‌زنند. حاكم ظالمي بر شهر ليديا حكمراني مي‌كند. و ليديا كه به‌سختي مي‌كوشد به زمان خودش برگردد با مشكلي روبه‌رو است.

آخرین محصولات مشاهده شده