برنده جايزه کريستوفر سال 2019در سال 1985 ، آنتوني ري هينتون دستگير و به اتهام دو فقره قتل عام در آلاباما متهم شد. حينتون ، مبهوت ، گيج که تنها بيست و نه سال داشت ، مي دانست که اين يک مورد اشتباه در تشخيص هويت مجرم است و معتقد بود که حقيقت روزي بي گناهي او را ثابت مي کند و در نهايت او آزاد خواهد شد. اما بدون پول و عدم وجود سيستم عدالت محور براي يک سياه پوست فقير در جنوب ، هينتون به اعدام با شوک برقي محکوم شد. او سه سال اول حبس خود را در رديف مرگ در زندان ايالتي هولمن گذراند و در سکوت عذاب آور پر از نااميدي و عصبانيت نسبت به همه کساني که يک انسان بي گناه را به مرگ فرستاده بودند گذراند. اما وقتي هينتون به سرنوشت خود پي برد و آن را پذيرفت ، نه تنها براي زنده ماندن عزم خود را جزم کرد ، بلکه راهي براي زندگي دربند مرگ (Death Row)پيدا کرد. براي بيست و هفت سال آينده او نور اميدي بود و نه تنها روح خود ، بلکه زندانيان هم بند خود را تغيير داد ، که پنجاه و چهار نفر آنها فقط با فاصله اندک از سلول او اعدام شدند. با کمک وکيل حقوق مدني و نويسنده پرفروش کتابJust Mercy(فقط رحمت)، برايان استيونسون ، هينتون در سال 2015 آزاد شد.کتاب «در بند اعدام» با پيشگفتاري از استيونسون ، شاهدي خارق العاده از قدرت اميد پايدار در تاريک ترين دوران است. خاطرات هينتون که قرار بود يک خاطره کلاسيک از به اشتباه در زندان بودن و به دست آوردن آزادي باشد ، سفر سي ساله چشمگير او را نشان مي دهد و اشاره مي کند که چگونه مي توانيد آزادي يک مرد را از او بگيريد ، اما نمي توانيد تخيل ، شوخ طبعي يا لذت او را از بين ببريد.