كتاب‌فروش گفت: اين كتاب ربطي به هزارويك شب ندارد ولي تو را به ياد شهرزاد قصه‌گو و قصه‌هايش مي‌اندازد. من كه خيلي خوشم آمد مشتري گفت: مي‌شود بگوييد چرا خوشتان آمده؟ كتاب‌فروش به افق هاي دور خيره شد و گفت: چون قصه در قصه است. چون هر قصه‌اش مثل يك نان خامه‌اي تازه و شيرين تا مدت‌ها تو را با خودش درگير ميكند. چون با قصه‌هايش هم ميخندي و هم به فكر فرو مي‌روي و مي‌گويي عجب! چون نويسنده‌اش با زمين و زمان شوخي كرده و همه را به چالش كشيده. خلاصه اينكه مديوني اگه بخري و بخواني و نگويي عجب! مشتري گفت: عجب!