درباره‌‌ی حلقه مفقوده در ایدئولوژی مارکس (به مناسبت دویستمین سال‌زاد کارل مارکس)

اين پژوهش تطبيقي، تلاشي است در جهت كشف علل بقاي كاپيتاليسم و زوال سوسياليسم. تنها با يك نگرش و كاوش تطبيقي مي‌توان نقاط ضعف و عطف هر يك از اين دو نظام و راز كاميابي و ناكامي هر كدام را كشف كرد، زيرا علي‌رغم پيروزي انقلاب كبير اكتبر و ظفرمندي انقلاب‌هاي شكوهمند چين و ويتنام كه ثمرات شگفتي‌انگيز در كوتاه‌مدت و ميان‌مدت به بار آورد، اقتصاد سوسياليستي در هر سه كشور در بلندمدت با بحران و عقب‌رفت مواجه شد و مكانيسم‌هاي اقتصاد بازار جاي اقتصادي فرماني را اشغال كرد. اين تحولات تكان‌دهنده فكر ما را به خود مشغول مي‌دارند و كنجكاوي ما را برمي‌انگيزد كه در صدد يافتن پاسخ به تحليل علمي دست يازيم تا ريشه‌هاي اين انتقال بزرگ را دريابيم كه چگونه يك نظام اقتصادي بسته و غيررقابتي و چالش‌ناپذير نياز به گشايش با اقتصاد جهاني دارد. اين پويش با توجه به تجارب حاصله، آسيب‌شناسي ساختار يك نظام اقتصادي و سياسي را آماج خود قرار داده و به اين نتيجه رسيده كه هر ايدئولوژي يا نظام اقتصادي كه نقش فرد و سرشت بشر را به‌عنوان يك متغير عمده در معادله‌اش منظور ندارد، قوانين طبيعي حركت را در پروسه‌ي توليد ناديده انگاشته است. همچنين هر نظامي كه قدرت مطلقه را انحصارا در دست دولت متمركز سازد و ابتكار فردي ومالكيت خصوصي را به هيچ بشمارد، فاقد پويايي است و دست‌خوش بي‌تفاوتي و كاهش رشد خواهد شد. نظامي بسته و بدون رقابت با نزول نرخ بهره‌وري و كار‌آيي از رونق و شكوفايي در همه‌ي عرصه‌ها محروم مي‌ماند و در تعارض با واقعيات جهاني قرار مي‌گيرد.

آخرین محصولات مشاهده شده