درباره‌‌ی تو شجاعی فرمانده

عروس مي‌گويد: «فرمانده کيست؟» مي‌گويم: فرمانده منم» مي‌گويد: «اگر من را آزاد کني، برايت اسباب بازي مي‌خرم.» مي‌گويم: «نه!» عروس به اين طرف و آن طرف اتاق نگاه مي‌کند. ناگهان مي‌گويد: «اگر مرا آزاد کني، مادرت مي‌شوم.»

آخرین محصولات مشاهده شده