درباره‌‌ی تلخی ته گلو (نمایش‌نامه در 3 مجلس در هم)

سرباز از جيبش يك مشت تخمه درمي‌آورد. يكي دوتايي مي‌شكند و پوستش را تف مي‌كند. زير چشمي نگاهي به دختر مي‌اندازد. بعد مشت پر از تخمه را پيش روي دختر مي‌گيرد و جلوي ديدش به روزنامه را سد مي‌كند.

آخرین محصولات مشاهده شده