درباره‌‌ی لباسی برای میهمانی نهر فیروزآباد (نمایش‌نامه)

سرباز با حيرت به گفت و گوي آن‌ دو خيره شده است. پرستار، شروع به خواندن مي‌كند، با صدايي شكسته و تلخ، آوازي گيلكي را به زمزمه مي‌خواند. سرباز كنار پنجره مي‌رود. سيگاري از جيب بيرون مي‌آورد و بر لب مي‌گذارد و به محوطه پر درخت بيرون نگاه مي‌كند.

آخرین محصولات مشاهده شده