درباره‌‌ی این چند روز

«گمونم چون باهاش نرفتم مهموني دوستش دلخور شده.» بدجنسي‌ام گل كرده بود. ادامه دادم: «راستش يه وقتايي مي‌ترسم نكنه پاي كس ديگه‌اي وسط باشه.» امكان نداشت نيما بعد از آن همه ابراز عشق پر سوز و گداز سراغ كسي ديگر برود. هر چند وقتي امير... خاله محبوب لبخند زد. لبخندش اين بار نه گنگ بود و نه زود محو شد. گفت: «نيما عاشق توئه. هر جا هم بره و هر كسي رو هم ببينه برمي‌گرده پيش تو. كي رو پيدا مي‌كنه بهتر از تو؟؟»

آخرین محصولات مشاهده شده