درباره‌‌ی ایده پدیدارشناسی (5 درس گفتار)

اگر امکان‌هايي وجود دارد براي اين‌که چنين پديدارهاي محضي به اُبژه‌هاي يا موضوعات پژوهش تبديل شوند، پس بديهي است که ما اکنون ديگر در دايره روان‌شناسي، اين علم طبيعي به نحو متعالي ابژکتيو، نايستاده‌ايم. پس ما هرگز نه پديدارهاي روان‌شناختي و رويدادهايي خاص از به‌اصطلاح واقعيت رئال (که البته وجود آن کاملا پرسش‌پذير مي‌ماند)، بلکه چيزي را مي‌پژوهيم و از چيزي سخن مي‌گوييم که هست و معتبر است، خواه چيزي همچون واقعيت ابژکتيو وجود داشته باشد خواه نه، خواه وضع کردن چنين امور متعالي‌اي موجه باشد خواه نه. پس ما دقيقا از چنين دادگي‌هاي مطلقي سخن مي‌گوييم؛ حتي اگر اين‌ها به صورت قصدي يا خواستي با واقعيت ابژکتيو نسبت داشته باشند، نسبت داشتن نوعي ويژگي در آن‌هاست، در حالي که هنوز هيچ پيش‌داوري‌اي پيرامون هستي و نيستي واقعيت صورت نگرفته است. و ما بدين‌سان بر کرانه پديدارشناسي لنگر مي‌اندازيم که اعيانش يا برابرايستاهايش به مثابه هست وضع شده‌اند، همان‌گونه که علم ابژه‌هاي پژوهش خود را وضع مي‌کند، اما اعيان پديدارشناسي هرگز به مثابه وجودهايي در يک من، در يک جهان زماني، وضع نشده‌اند، بلکه به مثابه دادگي‌هايي مطلق دريافت‌شده در مشاهده حلولي محض وضع شده‌اند: در اين‌جا امر حلولي محض نخست بايد به واسطه بازآوري پديدارشناختي توصيف شود؛ من دقيقا همين چيزي را که آن‌جاست افاده مي‌کنم، نه چيزي که اين چيز در آن‌جا به نحو تعالي‌يابنده آن را افاده مي‌کند، بلکه چيزي که في‌نفسه هست و به مثابه آن داده شده است.

مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند

آخرین محصولات مشاهده شده