درباره‌‌ی افسانه آنیرا (روزی روزگاری در گلیپ‌وود)

روزگاري بر فراز صخره‌هايي در نزديکي سياه‌درياي سياهي، کلبه‌اي قرار داشت که جانر، تينک و لي‌لي ايگيبي در آن زندگي مي‌کردند. مادر و پدربزرگشان، که پيش از اين دزد دريايي بود، تمام عشق دنيا را نثارشان مي‌کردند، اما عشق براي در امان نگه داشتن آن‌ها از شر نيش‌دندان‌ها کافي نبود؛ نيش‌دندان‌هايي که از آن‌سوي سياه‌دريا در جست‌وجوي گنج شهريار بال‌پريان، فرمانرواي جزيره‌ي تابان آنيرا، به آنجا آمده و آن سرزمين را تصرف کرده بودند.  دردسرهاي خانواده‌ي ايگيبي درست از روز جشن اژدها آغاز شد و از آن به بعد بود که پاي کالسکه‌ي سياه، شبح بريمني استوپ، تازي‌هاي شاخ‌دار، گاودندان و هزارويک جانور ديگر به زندگي‌شان باز شد. مهم‌تر اينکه از آن به بعد بود که جانر، تينک و لي‌لي از رازهاي مگوي خانواده‌شان باخبر شدند. و اين تازه آغاز ماجرا بود... 

آخرین محصولات مشاهده شده