درباره‌‌ی 7 مرگ ماکسیم گورکی

اين حس كه زندگي من مطابق با هيچ قالب يا نظام اندازه‌گيري نيست، كه يك آن از زندگي من براي خودم بيش از هزاران سال از زندگاني كل انسان‌ها اهميت دارد، با نوري درخشان مبهوتم كرد، نوري كه مدت‌ها در انتظارش بودم، نوري خجسته كه روشنايي‌اش تا آخرين روزهاي زندگي‌ام ادامه داشت. اما اين نهر طلا از كجا سرچشمه مي‌گرفت؟ باورپذير نيست كه درآمدهاي شخصي گوركي از محل نويسندگي به او اجازه دهد چنان زندگي‌اي در اروپا راه بيندازد كه حتي اشراف عصر ناپلئون به خواب نمي‌ديدند. پس اين ثروت از كجا مي‌آمد؟ بدون شك ناشران شوروي از اين بذل و بخشش‌ها نمي‌كردند. البته در اين بين واقعيت مهم ديگري را نبايد از نظر دور داشت: عليرغم ارتباط آشكار گوركي با كمونيست‌ها، پليس ايتالياي فاشيست هرگز به او آزاري نرساند. زندگي من يك كنسرت است. يك دست كت و شلوار جليقه سفيد فراك مي‌پوشم كه دمش مثل دم جت‌هاي تجاري است و به مدت سه ساعت به بلندي‌هاي هنر ناب پر مي‌كشم يك فرشته سياه كه با بال‌هاي مايل به عقبش ديوار صوتي را مي‌شكند نويسندگان بي‌كتاب، فلاسفه بي‌نظريه و سياستمداران فاقد جهان‌بيني، پس از قلع و قمع خاطره اهداف و تاثرات جنبش فداكارانه‌اي كه توسط آن به روي كار آمده بودند انعطاف‌پذيري اخلاقي را به حرفه‌شان تبديل كردند.

آخرین محصولات مشاهده شده